شماره ی سیصد همشهری جوان گیرتان آمده؟! ویژه نامه ی کارتون های خاطره انگیز دوران کودکی است. به گمانم یک سال پیش بود همین جا درباره ی این حس نوستالژی کارتون های قدیمی نوشته بودم. درباره ی اینکه این نوستالژی بازی ها دوباره مد شده و انگار هر چیزی متعلق به گذشته است بهتر از حالا است. از نوستالژی بازی و نوستالژی زدگی بدم می آید، اما نوستالژی را دوست دارم. نوستالژی زدگی گرایشی افراطی است از حس خوب نوستالژی و خاطرات گذشته، گرایشی افراطی از یک چیز خوب که می شود مثل خیلی چیزهای خوب دیگر آن قدر درش افراط کرد که عملا تبدیل به معضل شود! حالا این نوستالژی لعنتی هم همین طور شده. آنقدر به گذشته فکر می کنیم و هر چیزی که مربوط به گذشته است را می ستاییم که اصلا کارتون های قدیمی یادمان می رود همان گذشته ای که گذشته بهرحال روزی حال بوده، و همین حال را اگر پیدایش نکنیم آینده ای می رسد که به حالش حسرت می خوریم! فکرش را بکنید، بیست سال دیگر نوستالژی وبلاگ و فیس بوک و این جور چیزها را داشته باشید! یا از آن بدتر، نوستالژی برنامه های تلویزیون را! این به یاد داشتن گذشته و فراموش نکردن حس ها و آدم های گذشته اصلا چیز بدی نیست، اما گیر کردن در گذشته و بهتر دانستن هر چیز مربوط به قبل (بهتر اصلا چی هست؟!) خطرناک است، باعث رکود می شود، آدم را از درک زمان حال باز می دارد. در گذشته که اسیر شویم یادمان می رود حال مان چطور است. یادمان می رود الان کجای دنیا ایستاده ایم، نقش مان چیست، چکار باید بکنیم. منفعل می شویم.
گذشته آدم را پاگیر می کند. کافیست یاد بگیریم کارتون های قدیمی فقط متن هایی هستند قابل تحلیل از روزگار آدم های آن زمان، که می توان از طریق آن ها بچه های آن دوره را تحلیل کرد و طبیعتا از آن جا آدم های امروز را بهتر شناخت. گذشته وقتی ارزشمند است که به کارتون های قدیمی کار امروز بیاید. نوشته را می توانید یک بار دیگر بخوانید، و به جای کارتون، هر چیز دیگر بگذارید، حتی آدم!
:: برچسبها:
کارتون های قدیمی من ,
:: بازدید از این مطلب : 459
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1